اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت، دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او !
آنگاه که مهر می ورزی؛ مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می کند
پس خود را گناهکار مبین !
من عیسی نامی را می شناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد و تنها یکی سپاسش گفت!
من خدایی می شناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده؛ یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر، کفر !
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند،
از تو برای مهربانیت قدردانی می کنند !
پس؛ از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش،
که این روح "تو"ست که با مهربانی، آرام می گیرد !
خوبی؛ دلیل جاودانگی تو خواهد شد...
پس به راهت ادامه ده ...
من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم.
سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم ؛
کنار بانک دستفروشی بساط باطری ،
ساعت ،فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود.
دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است.
آن زمان تلفنهای عمومی با سکه های دو ریالی کار میکردند.
جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده ؛
او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها صلواتی است!
گفتم: یعنی چه؟ گفت: برای سلامتی خودت صلوات بفرست و
سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد.
(دو ریالی صلواتی موجود است)
باورم نشد ، ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم...
گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی میدهی؟
با کمال سادگی گفت:
۲۰۰تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که
کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و صلواتی میدهم.
مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و
حرص زدم ،دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است
که یک چهارم از مالش را برای خدا میدهد،
در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک قدم به
راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم .
احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم .
آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم .
این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد.
من که خیلی مغرور تشریف دارم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم...
به او گفتم : چه کاری میتوانم بکنم؟ گفت:
خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم.
گفت: آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر.
نمیدانید چقدر ثواب دارد!
صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم ،
خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم.
دگرگون شده بودم ،
ما کجا اینها کجا؟!
...
از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون؛
<شبهای جمعه مریض صلواتی میپذیریم>
دوستان و آشنایان طعنه ام زدند،
اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود و این بیت سعدی:
گفت باور نمی کردم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و ما خاموش ..
راستى یک سوال :
شغل شما چیه؟
مهربان خدایم
طلوع که میکنم طلوع کرده ای
سالها قبل
در سرزمینی که روحم را دمیدی بر پیکره ی وجود
و آنگاه سایه به سایه آمدی و صدایم زدی
و من غرق بودم در تاریکی شبها
و اینک تو را دارم در این طلوع سپید خوبی ها و پاکی ها
و چه میدانند انسان ها چه میگوید این کوچکترین و کوچک دل ترین بنده ات
که مخلصانه سر بر درگاه تو فرود آورده….
و سپاس میگویمت بی وقفه….
دوستت دارم
شکر….
بعد از نماز، افرادی 3 سلام می دهند یک بر امام حسین 2 امام رضا 3 امام زمان عج.
اولا آیا این از روی عادت است یا روایت داریم؟ ثانیا:چرا فقط به این سه امام بزرگوار سلام میدهند؟
پاسخ:
سلام هایى که پس از پایان نماز مى خوانند نخست رو به طرف قبله به حضرت سیدالشهدا سلام داده مى شود «السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیک یابن رسول الله، السلام علیکم و رحمه الله برکاته» و بعد رو به طرف خراسان به حضرت رضا سلام داده مى شود «السلام علیک یا على بن موسى الرضا المرتضى، السلام علیک یا معین الضعفائ، السلام علیکم و رحمه الله و برکاته» آن گاه رو به طرف قبله به حضرت حجت بن الحسن سلام مى دهیم: «السلام علیک یا صاحب الزمان، السلام علیک یا شریک القرآن و یا قاطع البرهان، السلام علیکم و رحمه الله و برکاته«.
در خصوص سلام به معصومین(ع) پس از نماز گفتنى است:
اولا: یکى از راههاى زیارت معصومین(ع) زیارت و سلام از راه دور مى باشد و در روایات تصریح شده این گونه سلام ها به آنها رسانده شود.
در روایت دیگرى نقل شده آن حضرت به یکى از یاران خود به نام سدیر فرمود: اى سدیر زیارت مى کنى قبر حسین(ع( را در هر روز؟ عرض کردم که فداى تو گردم نه. فرمود: شما چه جفاکارید، در هر جمعه زیارت مى کنید او را؟ گفتم: نه. فرمود در هر ماهى زیارت مى کنید گفتم نه فرمود در هر سالى او را زیارت مى کنید گفتم گاهى از سال ها شده که زیارت کرده ام فرموداى سدیر چه جفاکارید شما به امام حسین(ع)؛ آیا نمى دانید که حق تعالى را دو هزار هزار فرشته ژولیده مو گرد آلوده که مى گریند بر آن حضرت و زیارت مى کنند و خسته نمى شوند؟! چه مى شود براى تو اى سدیر که زیارت کنى قبر حسین(ع) را در هر جمعه پنج مرتبه و در هر روزى یک مرتبه؟ گفتم: فدایت شوم بین ما و بین او فرسخهاى بسیار است فرمود به من که بالا رو به بام خانه ات پس نظر کن به جانب راست و چپ پس بلند کن سر خود را بسوى آسمان پس قصد کن جانب قبر آن حضرت را و بگو السَّلامُ عَلَیکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ نوشته مى شود براى تو زیارتى و آن زیارت حجه و عمره است..
مفاتیح الجنان، باب زیارات، مطلب سوم در زیارات مخصوصه حضرت ابى عبد الله الحسین(ع) است، هشتم زیارت اربعین است، ص 470.
ثانیاً: در خصوص سلام دادن به این شکل خاص پس از نماز، در روایات مطلبى ذکر نگردیده.
ثالثا: سلام به امامان بهتر است همیشه رو به قبله باشد. به همین جهت از برخى بزرگان دیده شده است که تنها رو به قبله مى ایستند و سلام به پیامبر(ص) و بقیه امامان(ع) مى دهند؛ اگر چه در خصوص امام رضا(ع) به جهت این که مرقد شریف ایشان در ایران مى باشد و موقعیت جغرافیایى آن به آسانى قابل تشخیص است رو به سوى مشهد سلام دادن رسم شده است.
دلیل این که غالبا سه معصوم، از میان معصومین گزینش می شود این می تواند باشد که:
1. نسبت به زیارت امام حسین علیه السلام و سلام به ایشان، در روایات توصیه های فراوانی شده است حتی از راه دور.
2. امام رضا علیه السلام تنها معصومی هستند که در ایران هستند و تنها شیعیان اثنی عشری به امامت امام رضا علیه السلام اعتقاد دارند.
3. امام زمان علیه السلام نیز، صاحب امر و حجت زنده خداوند در زمین هستند.
1-بعد ازنماز ایستاده و رو به قبله کرده و میگوییم :
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِالله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسوُلِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ
یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنینَ وَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراء سَیِّدَةَ نِساءِ العالَمینَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
2- سپس رو به حرم امام رضا میگوییم ( سمت چپ ِ قبله ) :
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَنِ
عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
3- دوباره رو به قبله میکنیم و میگوییم :
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَولانا یا صاحِبَ الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَةَ الرَّحمنِ اَلسَّلامُ
عَلَیکَ یاشَریکَ القُرانِ عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ مَخرَجَهُ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
خــــدایا
همه از تو می خواهند ، بدهی
من از تو می خواهم ، بگیری
خـــــدایا
بگیر از من هر آنچه که تو را از من می گیرد...
شخصی از خدا دو چیز خواست…
یک گل و یک پروانه !
اما چیزی که به دست آورد یک کاکتوس و یک کرم بود.
غمگین شد...با خود اندیشید شاید خداوند من را دوست ندارد و به من توجهی ندارد.
چند روز گذشت....
از آن کاکتوس پر از خار گلی زیبا روییده شد و آن کرم تبدیل به پروانه ای زیباشد.
♥ اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید به او اعتماد کنید. خارهای امروز گل های فردایند. ♥
صدای باران زیباترین ترانه خداست که طنینش زندگی را برای ما تکرار می کند؛
نکند فقط به گل آلودگی کفشهایمان بیندیشیم!؟
تصویر:
ساختمانی که زمان باریدن باران صدای موسیقی از آن بلند میشود یکی از جاذبههای توریستی آلمان شده است
خانم آنت پل مجسمه ساز و طراحان کریستف روسنر و آندره، که همه در خانه موسیقی زندگی می کنند این خانه جالب را در آلمان طراحی کرده اند.
این هنرمندان نمای ساختمان را با مقداری وسیله مختصر از جمله لوله و قیف طوری طراحی کرده اند که وقتی باران می بارد آب از روی پشت بام وارد این لوله ها میشود و صدای دلنشینی بلند می شود.
خـــــﺪﺍﻭﻧـــــﺪﺍ !
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑــــﺪﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺳـﮑـــــﻮﺕ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﻣـﻦ ﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ!
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﻧـﺘــﻘـــﺎﺩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺭﺍﻩ ﺩﺭﺳـــــــﺖ ﺯﯾـﺴﺘـــﻦ ﺭﺍ،
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺗـﺤــﻘــﯿـــﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺻﺒــﺮ ﻭ ﺗــﺤــﻤـــﻞ ﺭﺍ،
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧــﻮﺑــــﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺍﻧﺴــﺎﻧــﯿـــﺖ ﺭﺍ..!
ﭘــــــﺲ ﺍﯼ ﻣـﻬـــــﺮﺑـﺎﻧـــــﻢ
ﺑﻪ ﻫﻤــﻪ ی ﺁﻧﻬـــــﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺷــــﺪ ﻣﻦ ﺳﻬــﻤﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ،
ﺧﯿــﺮ ﺩﻧﯿــﺎ ﻭ ﺁﺧــــﺮﺕ ﻋﻄـﺎ ﮐﻦ!!
خدایا دلـم به بودنت قرصه .... خدایا شکرت!
خدایا
یک عمر زندگی کردیم
یک لحظه بیخیالمون نشدی ..
بقیشم تحمل کن ..
بیخیالمون نشو ..
هرچی باشیم .. بدترین بدترین ها هم باشیم ..
امیدمون فقط تویی ..
فقط تو ..
مهربانم شکرت ...!
اگــــــر
هدفـــی بــــرای زنــــــدگــی …
دلــی بـــرای دوست داشــتـــن …
و خــــدایــــی بــــرای پــــرستــــش داری …
♥ خــــــــــــــوشبخــــتی ♥
چقد زیباست . . . . .
از شيخ بهايی پرسيدند: "سخت می گذرد" چه بايد کرد؟
گفت: خودت که ميگويی
سخت "ميگذرد"
سخت که "نميماند"!
پس خدارو شکر که "می گذرد" و "نمی ماند"
ديروزت خوب يا بد "گذشت"
و امروز روز ديگری است…
قدری شادی با خود به خانه ببر…
راه خانه ات را که ياد گرفت
فردا با پای خودش می آيد…
شايد خدا خواسته است كه ابتدا بسياری افراد نامناسب را بشناسی
و سپس شخص مناسب را،
به اين ترتيب وقتی او را يافتی بهتر مي توانی شكرگزار باشي …
"گابريل گارسيا مارکز"
نگران نباشید
خدا هیچگاه اشک هایمان را نادیده
و دعاهای مان را ناشنیده نخواهد گرفت
و هرگز در برابر رنج هایمان سکوت نخواهد کرد
او می بیند ،
می شنود
و به دادمان خواهد رسید !
خدایا ســــلام؛
ما بیـــــدار شدیم؛
سرحالیم؛
امیــد داریم؛
و می خندیم….
اینهــــا همه از کرم توست…
شکــــر….
خدایا یه خواهش
مثل همیشه که حواسماڹ نبود و
هوایماڹ را داشتی…
سلامتی و سربلندی عطا کن؛
و یادماڹ بده عاشق باشیم
و درمانده نشویم
که به وجودت سخت نیازمندیم…
آمیـــــــــــــــــــــــــــــن…
درسته ربطی به موضوع وبم نداره...اما انسانیت چیزیه که به همه ربط داره!
و این که هنوز در وجود کسانی عطر و بویی از سرشت خدایی شان هست ادمو به وجد میاره در این دنیایی که اکثرا انسانیت دیگه به قول بعضی ها خریدار نداره!
اما هستن کسانی که هرچقد هم مقامشون بالا بره باز هم میدونن که بالاترینٍ بالاترین خداست.... و هدف از زندگی و افرینش رو خوب به جا میارن!
این یک صحنه از فیلم هالیوودی نیست .
این مردان شیشه پاک کن های بیمارستان کودکان مبتلا به سرطان در شهر پیتزبورگ آمریکا هستند .
وقتی بچه ها از پنجره به بیرون نگاه می کنند و قهرمانهای افسانه ای خود را می بینند
که در حال شستشوی شیشه های اتاقشان هستند، لحظه ای که لبخند بر لبانشان می نشیند ، برای این مردان کافیست .
انسان و انسانیت هنوز زنده است!
خدایا شکرت...شکرت که هنوز انسانیت هست هرچند کمیاب و نادر... شکرت خدا
چگونه فراموشت كنم كه هميشه به يادم بوده اى،
و چگونه از تو غافل شوم كه تو نگهبانم هستى،
خداى من دستم را به دامن كرمت آويختم، و براى رسيدن به عطايت سفره آرزويم را گستردم،
مرا به خلوص توحيدت خالص كن، و از بندگان برگزيده ات قرار ده،
اى آنكه هر گريزانى به او پناه مى جويد،و هر جويندهاى به او اميد مبندد،
اى بهترين اميدبخش،اى كريم ترين خوانده،
اى آن كه پرسنده اش برگردانده نشود، و آرزومندش محروم نگردد،
اى آنكه در رحمتش به روى خوانندگان باز است، و پرده درگاهش براى اميدواران گشوده است،
از تو می خواهم به بزرگواريت كه ببخشى
از عطاى خود بر من آنچنان كه ديده ام به آن روشن شود،
و از اميد به تو سرشارم سازى به اندازهاى كه نهادم آرامش يابد،
و از يقين آنچنان بر من منّت نهى كه با آن ناگواري هاى دنيا را برايم آسان نمايى،
و با آن از ديدگانم و دلم پرده هاى نابينايى را برگيرى به مهربانیت اى مهربانترين مهربانان.
قسمتی از مناجات الراجین امام سجاد(ع) - مناجات خمسه عشر-مفاتیح الجنان
...قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ
أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ ۚ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ ۖ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ.
...بگو: «[هان] چه تصور مىكنيد، اگر خدا بخواهد صدمهاى به من برساند؛
آيا آنچه را به جاى خدا مىخوانيد، مىتوانند صدمه او را برطرف كنند؛
يا اگر او رحمتى براى من اراده كند آيا آنها مىتوانند رحمتش را بازدارند؟»
بگو: «خدا مرا بس است. اهل توكّل تنها بر او توكّل مىكنند.»
سوره زمر-آیه
حضرت فاطمه (س) از پدرشان پیامبر اکرم(ص) در مورد افرادی که نسبت به نماز بی توجه هستند و آن را سبک می شمارند، سوال کردند.
حضرت فرمودند: "یا فاطمه هرکس از مردان و زنان نماز را سبک شمارد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا میسازد؛ شش در دنیا، سه در هنگام مرگ، سه در قبر و سه هنگام خروج از قبر.
اما بلاهائی که در دنیا به آن ها مبتلا می شود:
1- خداوند، خیر و برکت را از عمر او برمى دارد.
2- خداوند، خیر و برکت را از روزى اش برمى دارد.
3- خداوند، نشانه صالحان را از چهره او محو مى فرماید.
4- در برابر اعمال صالحی که انجام داده، اجر و پاداش به او داده نمى شود.
5- دعاى او به سوى آسمان بالا نمى رود و مستجاب نمى گردد.
6- هیچ بهره اى در دعاى بندگان شایسته خدا نداشته و مشمول دعاى آنان نخواهد بود.
و بلاهائی که در موقع مرگ دامن او را می گیرد:
1- با ذلت و خواری از دنیا میرود.
2- گرسنه جان میدهد.
3- تشنه جان میدهد (اگرچه تمام آبهای دنیا را بنوشد).
بلاهائی که در قبر به آن مبتلا می شود:
1- خداوند ملکی را بر او میگمارد تا او را شکنجه دهد.
2- در قبر در فشار شدیدی قرار می گیرد.
3- قبرش تاریک خواهد بود.
اما بلاهائی که در روز قیامت گرفتارش می شود:
1- خداوند ملکی را قرار می دهد تا او را با صورت بر روی زمین بکشد، درحالیکه خلایق به او نگاه می کنند.
2- در حسابش سخت گیری می شود.
3- خداوند با نظر لطف به او نمینگرد و او را پاک نمیگرداند و برای او عذابی دردناک است. "
میخواستم بابت هر گناهم شمعی روشن کنم
و سوختنش را ببینم و جهنم را یادآور شوم
اما آنقدر گناهانم زیاد بود که ترسیدم دنیا را به آتش بکشم
خدایا! بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم
و بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم .
به خاطر تمام ثانیه هایی که به یادم بودی و من به یادت نبودم ،
بابت هر دلی که شکستم ،
بابت تمام درهایی که کوبیدم و هیچ کدام در خانه ی تو نبود .
بابت هر گره که به دست تو وا شد و من به شانس نسبتش دادم
وهر گره که به دست خودم کور شد و تو را مقصر دانستم
مــرا بـبـخـش ...

پسرک مادرش را در حال گریه دید. با پاهای کوچکش دوان دوان نزد او رفت و علت گریستنش را جویا شد.
مادرش به او گفت : زیرا من یک زن هستم .
پسر بچه گفت: من نمی فهمم
مادرش او را در آغوش گرفت و گفت : تو هیچگاه نخواهی فهمید
بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید : چرا مادر بی دلیل گریه می کند
پدرش تنها توانست به او بگوید : تمام زن ها برای هیچ چیز گریه می کنند
پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوز نمی دانست چرا زن ها بی دلیل گریه می کنند
بالاخره سوالش را برای خداوند مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را می داند .
او از خدا پرسید : خدایا چرا زن ها به آسانی گریه می کنند؟
خدا گفت: زمانی که زن را خلق کردم می خواستم که او موجود به خصوصی باشد
بنابراین شانه های او راآن قدر قوی آفریدم تا بار همه دنیا را به دوش بکشد.
و همچنین شانه هایش آن قدر نرم باشد که به بقیه آرامش بدهد
من به او یک نیروی دورنی قوی دادم تا توانایی تحمل زایمان بچه هایش راداشته باشد
ووقتی آن ها بزرگ شدند توانایی تحمل بی اعتنایی آن ها را نیز داشته باشد
به او توانایی دادم که در جایی که همه از جلو رفتن ناامید شده اند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود .
به او توانایی نگهداری از خانواده اش را دادم حتی زمانی که مریض یا پیر شده است بدون این که شکایتی بکند
به او عشقی داده ام که در هر شرایطی بچه هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آن ها به او آسیبی برسانند.
به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد.
به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمی رساند اما گاهی اوقات توانایی همسر ش را آزمایش می کند
وبه او این توانایی را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش با قی بماند
و در آخر به او اشک هایی دادم که بریزد .
این اشک ها فقط مال اوست و تنها برای استفاده اوست در هر زمانی که به آن ها نیاز داشته باشد.
او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک می ریزد!
فردی چند گردو به بهلول داد و گفت: بشکن وبخور و برای من دعا کن.
بهلول گردوها را شکست ولی دعا نکرد.
آن مرد گفت : گردوها را می خوری نوش جان ولی من صدای دعای تورا نشنیدم!
بهلول گفت : مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!!
خوشبختی از آن كسی است كه در فضای "شكرگزاری" زندگی كند
چه دنيا به كامش باشد چه نباشد.
چه آن زمان كه ميدود و نميرسد
و چه آن زمان كه گامی برنداشته خود را درمقصد مي بيند.
چرا كه خوشبختی چيزی جز آرامش نيست.
لحظه هایتان آرام...
روزهایتان خدایی و پر از معجزه…
آرزو میکنم برایتان :
♥•٠·
سحر،از زیارت حرم خانم فاطمه زهرا (س ) که آمدید...
در حوض صحن حرم امام حسن مجتبی (ع) وضو بگیرید
و
در صف نماز حرم نبوی بایستید و بگویید:
"دو رکعت نماز صبح اقامه میکنم به امامت امام حاضر حضرت حجة ابن الحسن المهدی (عج)...
الله اکبر...
اللَّهُمَّـــ عَـــجّل لِـــوَلیِّـــک اَلفَــــرَجـــ
خدا:چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید، دلم برایش تنگ شده است.
امشب با من حرف نزده
ملائکه : دو بار او را بیدار کردیم، اما باز خوابید.
خدا:در گوشش بگویید خدا منتظر توست
ملائکه :باز هم بیدار نمیشود.
خدا:اذان صبح را میگویند، هنگام طلوع آفتاب است. ای بنده ی من بیدار شو نمازت قضا میشود.
ملائکه : خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟
خدا:او جز من کسی را ندارد... شاید توبه کرد...
....
خدا:
بنده ی من هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم
که انگار همین یک بنده را دارم
و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری...
از وبلاگ: http://bentozahra.loxblog.com/
فکرشو بکن سال دیگه این موقع …
همه ی خانواده دور همیم …
مجردا به عشقشون رسیدن …
متاهلا هم که منتظر بچه بودن بچه دار شدن …
اون لبخندایی که از خونواده ها ،ماه ها، شاید سال ها دور شده بود بازم به لباشون نشسته
اونایی که بدهی داشتن ،خدا در گنجینه رزقشو براشون باز کرده …
و لباس عافیت برا بیمارا دوخته شده …
و در آخر همه اونایی که تو این سالها به هر دری زدن بسته بود
خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت براشون باز کرده درهای باغ بهشت دیگری
بعد همینجور که صدا قهقهه میاد به آرزو هایی که امسال کردیم فکر کنیم و با خودمون بگیم : دیدی همچی درست شد؟
دیدی الکی انقد حرص خوردی؟
اخر اسفندتون پر از رنگ خدا…
امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت، نخـــور!
به خدا حسرت دیروز عذاب است!
مردم شهر به هوشید …؟
هرچه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید
که امشب سر هر کوچه خدا هست ؛
روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست
نه یکبار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید
خـــدا هست …
خدا وقتی نخواهد؛
عمر دنیا سر نخواهد شد…
گلوی خشک صحرایی
به باران تر نخواهد شد…
و تا وقتی نخواهد
برگی از کاجی نمی افتد…
و باغی از هجوم داس ها
پر پر نخواهد شد…
خدا وقتی نخواهد
دانه ای کوچکتر از باران، گلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد…
و کرم کوچکی… پروانه ای زیبا… و کوهی سخت… عقیق و شیشه و اینه و مرمر نخواهد شد…
خدا وقتی بخواهد می شود وقتی نخواهد نه…
گلی بازیچه ی طوفان غارتگر نخواهد شد…
خدا وقتی بخواهد غیر ممکن می شود ممکن…
ولی وقتی نخواهد واقعا دیگر نخواهد شد…
باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای ؛ تحویل دهی ...
خواه با فرزندی خوب ،
خواه با باغچه ای سرسبز ،
خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی ،
و اینکه بدانی
حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است ٬
این یعنی تو موفق شده ای ...!
" گابریل گارسیا مارکز "
اﺯ ﺑﻮﺩﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ ! ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ !
ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ
" ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ می ﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩن ها ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم …"
وجود دارند مردمانی که
زندگی شان با کمترین تنش و آشفتگی می گذرد
آنها خوب می پوشند
خوب می خوابند
آنها به زندگی ساده خانوادگی شان خرسندند
غم و اندوه زندگی آنها را کمتر مختل می کند
و غالبا احساس خوبی دارند
شايد باورش سخت باشد
اما مردمانی اینگونه زندگی می کنند!
اما من یکی از آنها نیستم ! از آن انسانهای خوب …
من حتی به آنها نزدیک هم نیستم
آن ها کجایند و من کجا !
این انسانها ؛ انسان های خوب و ساده …
همچو انعکاس ماه در زلال برکه اند
لمس شدنی نیستند ولـی… زیبایی بخش ظلمت شبند.
خدایا !
من همانم که گاه خندانم،
و گاهی گریان.
گاه شکرگزارم،
و گاهی درحال گله کردن.
گاه بنده ی توام،
و گاهی بنده ی خویش!
خدای همیشگی ام!
من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام،
بیماری نامتعادل که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمی کند!
اسیر خویشتنم؛
و گاه و بی گاه های اسارت گونه ام مرا در برگرفته است…
معبود آزاده ام!
بندهای گاه ها و بی گاه های زندان تنم را… از هم جدا كن!
مرا به آغوش خویش دعوت كن!
که تشنه ترینم به آن…
تمام این گاه و بی گاه های مدامم را،
ببخش…
به حق خدایی همیشه پایدارت!
الهی آمین…
خدای من؛ نه درکعبه است ؛ نه درکلیسا؛ نه درمعبد
خدای من
همین جاست؛ کناردلواپسی هایم؛ بغض هایم؛ خنده هایم
خدای من؛ می بیند مرا
هرجاکه باشم میفهمد مرا
باهرزبانی که سخن بگویم
خدای من
حواسش درهمه ی احوال به من هست
خدای من؛ مرا ازهیچ نمی ترساند
جز بی فکرسخن گفتن و رنجاندن دلی
خدای من؛
خدای تمام مهربانی هاست!
ترجیح می دهم؛ باکفش هایم
درخیابان راه بروم وبه خدا فکرکنم
تا این که در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکرکنم…
دکترشریعتی
آتشی نمى سوزاند " ابراهیم " را ،
و دریایى غرق نمی کند " موسى " را ؛
مادری ،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان "نیل" می سپارد ،
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش ؛
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند ،
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد !
مکر زلیخا زندانیش می کند ،
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند…
از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ،
و خدا نخواهد ؛
نمی توانند …
او که یگانه تکیه گاه من و توست !
گاهی خدا می خواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد
وقتی دستی را به یاری می گیری،
بدان که دست دیگرت در دست خداست…
بدان و آگاه باش که بندگی یعنی
در کوچه پس کوچه های زندگی دست کسی را بگیری!
.: Weblog Themes By Pichak :.